loading...

آئین مستان

متن روضه شب هفتم محرم علی اصغر,متن روضه شب هفتم محرم,علی اصغر,متن روضه علی اصغر,شب هفتم محرم,روضه شب هفتم محرم علی اصغر,روضه شب هفتم محرم,روضه علی اصغر,متن روضه همراه با صوت,متن روضه همراه سبک,آئین مس

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 37167 زمان : نظرات (1)

لالایی عموش بیاد،مشك و علم به دوش بیاد

گلم با بوسه ی عمو ،خدا کنه به هوش بیاد

لالایی باباش بیاد، سوار ذوالجناش بیاد

صدای خنده گلم ،برای عمه هاش بیاد

لالایی بارون بیاد، خوشی به خیمه مون بیاد

عمو نره سمت فرات، ابرا تو آسمون بیاد

وقتی بچه خوابه،میدونی چرا خوابه؟ شكمش سیره،گرسنه اش نیست،خدا كنه همه بچه ها خواب باشند امشب،میدونی چرا خوابه؟تشنه اش نیست،میدونی چرا خوابه؟ تازه تو بغل مادرش بوده، بچه ای رو نیم ساعت دست به دست كنی بیدار میشه،یه ساعت هركی تو خیمه بغلش كرد،آروم نشد.

لالایی بارون بیاد؛ خوشی به خیمه مون بیاد

عمو نره سمت فرات، ابرا تو آسمون بیاد

همش گفتیم بیاد،بیاد،حالا این یكی نیاد،چی نیاد؟

لالایی خزون نیاد، حرمله با کمون نیاد

آتیش به جونمون بسه، آتیش به خیمه مون نیاد

ناله میزنی بگم؟یا بچه رو حسین عمودی گرفته كه لشكر ببینه،یا بچه رو دو دست گرفته بغل كنه،خداحافظی كنه،در هر دو صورت:

لالایی خدا کنه ،تو خیمه سرصدا نشه

هرچی میخواد بشه بشه، سر از تنت جدا نشه

وای...حسین..

اینی كه مقتل میگه،فذبحوه من اذن الی اذن،یه بچه شش ماهه رو در نظر بیار،ببین از گوش تا گوش چقدره،ببین یه سر اگه از گوش تا گوشش بریده بشه،چی میمونه؟وای حسین...شماها مَردید،این همه سال گذشته،من دارم برات تعریف میكنم،داری گریه میكنی،حالا ببین مادر چه كرده كربلا، فذبحوه من اذن الی اذن،می خوام یه جایی ببرمت،شب هفتم،خیلی از مریض ها التماس دعا گفتند،آورد علی رو پشت خیمه ها،بمونه حسین چه بلایی سرش اومد،بخدا روضه علی اصغر پاره شدن گلو نیست،اینها پاره گلو زیاد داشتند،روضه علی اصغر اینه،كسی كه تكلیف عالم رو معلوم میكنه،كارش به جایی رسید،هی یه قدم میرفت،برمیگشت،متحیر،یه نگاه میكرد،میدید زنها جلو در خیمه اند،رفت پشت خیمه،نشست رو خاك،بچه رو آروم آروم گذاشت،دید علی دست انداخته تیرو گرفته،تیر و كشید بیرون،سر داره جدا میشه،سر و آروم آروم كنار بدن گذاشت،حسین.......نماز صبر خوند،استعینو بالصبر و صلوة،تا اومد علی رو بذاره،الله اكبر،اومد آروم سروچسبوند،به بدن،پارگیه گلو پیدا نشه،مادر داره میاد،رباب خودش رو رسوند،یه نگاه به علی كرد،میخوام یه حرفی بزنم باید ناله بزنی،داد بزنی،ان شاءالله كه گلوی بریده رو ندید مادرش،حنجر بریده رو ندید،حسین سر رو یه جوری گذاشت،مادر نبینه سه شعبه چه كرده،ای وای،می خوام از رباب بگم،اولشم گفتم،اینجا،حنجر بریده ندید،ندید،میدونی كی حنجر بریده دید،لااله الا الله،راوی نقل میكنه،میگی وقتی داشتن با چوب میزدن رو لبها،دیدن یه زنی از تو اُسرا دوید،رفت،سر حسین رو بغل كرد،دید رگُ بریده،چقدر بریزه تو خودش،دید دیگه الان وقتشه،یه دل سیر ناله بزنه،سر بریده رو بغل كرد،رباب برات بمیره،حسین.......

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3311 زمان : نظرات (0)

از اینجا دیگه حواس ها جمع باشه،در خونه ی شیر خواره ی اباعبدالله،باب الحوائج،گرفتارها،مریض دارها،قرض دارها،شب هفتم،اگه كسی دست خالی برگرده،فقط و فقط تقصیر خودشه،چون از هرطرفی كه برای این آقازاده گریه میكنی،یه نفر دعات میكنه،یه طرف مادرش رباب دعا میكنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات میكنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته،یه طرف بابای مظلومش دعات میكنه،گفت:

رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت

بچه رو دیدی،شیرخواره رو میگن،بوس نكنید،اگه احیاناً كسی بوسش كنه،اینقدر صورت لطیفه،جای لب و دهان این بوسه كننده،رو صورت این بچه می مونه.

رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت

نه تنها بوسه از یك آه می سوخت

علی لای لای،علی لای لای،لالایی لالایی.

چه كرده آفتاب گرم وقتی

رُخت در زیر نور ماه می سوخت

پریده رنگ و چسبیده زبانت

عطش افتاده با تاول به جانت

اكثر شیر خواره ها رو كه ببینی گریه می كنند،اما این شیر خواره فرق می كنه،یه نگاه كرد،گفت:

مخند اینگونه شیرینم به بابا

هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده علی اصغر داره میخنده،چرا ابی عبدالله میگه نخند،لب خشكیده شده

مخند اینگونه شیرینم به بابا

كه خون می ریزد از چاك لبانت

لالایی لالایی، لالایی لالایی،علی اصغرم

بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله،ان لم ترحمونی،به من رحم  نمی كنید، فارحموا هذا الطفل،به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً،باید معنی كنم،معنی كنم بعد دادت دربیاد،گفت:ماهی رو از آب بیرون میندازید،تا اون موقعی كه جون داره،خودش رو هی از رو زمین بلند میكنه،بالا و پایین خودش رو میندازه،دیگه جونی براش نمی مونه،این لب هاش رو بهم می زنه،عرب این لحظه رو می گه تلضی،ابی عبدالله نشون داد بچه رو،سر رو شونه می افتاد،فرمود:ببینید داره تلظی میكنه،یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده،بعضی از پیر مردهای سپاه،گفتند:حسین راست میگه،ما كه با بچه جنگ نداریم،ابی عبدالله ،علی اصغر رو آورد تو دل میدون،لباس پیغمبر رو پوشید،برا چی آقا اومد،اولاً منت نون كشیدن بده،منت آب كشیدن بد نیست،دوماً ابی عبدالله تا لحظه ی آخر،داره اینها رو هدایت میكنه،منت هدایت داره میكشه،نكنه اینها بیچاره برن تو جهنم،امامه دلش میسوزه،لذا بین لشكر،خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند:راست میگه حسین،بچه رو بگیرید سیراب كنید،ابن سعد ملعون،دید وضع سپاه داره بهم می ریزه،یه نگاه به حرمله نانجیب كرد،امتحانش رو پس داده،او چشم اباالفضلم هدف گرفته،گفت:چرا جوابش رو نمی دی،نانجیب گفت:بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو،گفت:مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی،هنوز حرف های حسین تموم نشده،یه وقت دید علی داره بال بال می زنه،حالا دیگه حرف آقا عوض شد،تا حالا داشت با علی حرف می زد،حرف عوض شد،گفت:

برایم مرثیه می خواندی ای تیر

به دستم كودكم خواباندی ای تیر

تمام تارهای صوتی اش را

به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر

گفت:

گلویت سرخ و زیر و بم ندارد

چنان زخمی زده مرهم ندارد

بمیری حرمله با چشم دیدم

كه تیر تو زنیزه كم ندارد

زداغت تیر هم گریان شده ای وای

نفس در سینه ات سوزان شده ای وای

خدا را شكر دستم زیر سر بود

سرت از پوست آویزان شد ای وای

زچشمت رفت كم كم سو بمیرم

چكد خون از سر كیسو بمیرم

خدا رحمی كند مادر نبیند

سرت یك سو،تنت یك سو بمیر

امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی،گفت:سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار،گفت:جایی شد دل تو هم بسوزه بحال حسین،گفت:یك جا،همه جا هلهله می كردم،كف می زدم،خوشحال بودم،یه جا دل من سوخت،دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت،بین میدون متحیر بود،نمی دونست كجا بره،یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت،گفت:خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها،گفت:نه امیر،دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها،با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند.

پدر با كودكی پرپر نشسته

به روی خاك ها مادر نشسته

رباب این را فقط تكرار می كرد

سه شعبه دارد و تا پر نشسته

یه منظره ای مادر دیده،می گفت:

عطش گرد پر و بال تو می گشت

غریبی پای اقبال تو می گشت

به پشت خیمه ها ای وای دیدم

كسی با نیزه دنبال تو می گشت

لالایی اصغرم،لایی لالایی

امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند،ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن،بابا ها بیرون نگه دارن،آخه شب ربابه،هی میومد كنار گهواره ی خالی،گفت:

چگونه خاك بریزم به روی زیبایت

كه تو بخندی و من كنم تماشایت

مزار كوچك تو پر شده از خونت

به خواب ماهی من در میان دریایت

مرا ببخش عزیزم كه جای قطره ی آب

به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت

چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم

به وقت غارتمان می كنند پیدایت

كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است

كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت

بیا رباب كه این شاید آخرین باری است

كه خواب می رود او با نوای لالایت

اگر نشد كه شود سایه سرت امروز

به روی نیزه شود سایه سار فردایت

حسین .....................

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 8676 زمان : نظرات (2)

شب هفتمه، از فردا قصه ی عطش شروع میشه، از فردا داستان عطش به خودش شكل تازه ای میگیره، كدوم عطش، اصلاً این عطش چیه، چیه كه از آدم ابوالبشر وقتی كه خمسه ی طیبه رو بهش یاد میده، جبرئیل به اسم اباعبدالله علیه السلام كه میرسه، برا آدم روضه ی عطش خونده میشه، از آدم تا خاتم، پیغمبر ما هم همینطور، هنوز به دنیا نیومده، این آقا تو رحم مادرش روضه عطش میخونه، این چیه؟عطش عطش، هركی میرسه میگه عطش، امام سجاد علیه السلام میخواد برا باباش سنگ قبر درست كنه، با انگشت مینویسه:هذا قبر حسین بن علی الذی قتلوه عطشانا، امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب می خواد حدیث بگه، یه جمله می گه: صغیرهم یمیتهم العطش ، همه میگن عطش، آقات ، امام زمان(عج)، وقتی تكیه به دیوار كعبه میزنه، میگه یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ بكربلاعَطشاناً، چرا این عطش اینقدر مهمه، این مقدمه ی روضه منه، چه خبره تو این عطش، چه سرّی تو این عطش نهفته است، اینقدر سخت و جانگدازه این عطش، از فردا آب رو میبندند، اهلبیت پیغمبر در محاصره ی بی آبی قرار میگیرند، من از شما سئوال میكنم، مگه سپاه ابی عبدالله چه سپاهیه؟یه عده زن  و بچه با حسین هستند، از روز اول دستور دادند، حسین رو از آب دور كنند، یه جایی حسین علیه السلام خیمه بزنه، یه جایی كه فاصله داشته باشه با شریعه، با این راحتی نزدیك نشه، یكی از اون حرفایی كه حربن یزید ریاحی رو منقلب كرد، یه مهاجه ای داره با عمرسعد روز عاشورا، باهاش حرف زد، حر به عمرسعد لعنت الله علیه گفت: عمرسعد این آبی كه تو بستی به حسین، حیوانها ازش استفاده میكنند، تو چیكار داری؟ كجای دینه؟این زن و بچه باهاشن، سه روز آب رو بستی، ببین صدای گریه قطع نمیشه. اینها اینقدر پست بودند، آب رو بستند میخواستند از نظر ضعف جسمانی، وقتی آب نباشه، كم كم بدن قواش تحلیل میره، جانبازا ، بچه رزمنده ها، اگه تو جلسه باشند، تو جبهه تشنگی كشیدید دیگه، دیدید تشنگی چیكار میكنه با آدم، اونم رو بچه،  بعد آدم زخمی میشه، مجروح میشه، زخمی آب بدنش تحلیل میره، نیاز به آب داره،  اینها همه نشون میده عطش چه كرده، الله اكبر، اما همه ی داستان عطش برای اصحاب و یاران و لشكریان اباعبدالله، هر جوری بگی قابل توجیهه، اما برا یه نفر قابل توجیه نیست، بهتر بگم، همه رو میتونی آروم كنی، همه زبون دارن میتونن اظهار عطش كنن، آدم باهاشون حرف بزنه، راضی شون كنه، آرامشون كنه، اما من سئوال دارم، یه بچه ی شیرخواره رو چه جوری باید آروم كرد؟اگه بچه ات تشنه باشه، این بچه بیدار شده، این بچه تشنه است، تا حالا برات پیش اومده؟ راهش ببر، باهاش بازی كن، بغلش كن، رو پات بخوابونش، فایده نداره،  بچه ی تشنه آب میخواد، .. یا حسین............

لالا،  لالا لالا، ای گل پونه

قناریِ بی آب و دونه

خدا خودش روزی رسونه

لالا،  مادر تو بدون شیره

گریه نکن صدات میگیره

این لبِ یا این که کویره

لالا،  لالا لالایی

بچه رو دست نگه داریم خود به خود گردنش، سرش، پیدا میشه

لالا نشون نده اینقدر گلوتو

وا کن دو دست کوچولوتو

دعا بکن یه کم عموتو

لالا،  لالا لالایی

لالا پرستوی سرخ و سفیدم

کی گفته من شیرت نمیدم

شیری نمونده ای امیدم

لالا لالا

گفتم یكی به سقا

 بگه داره میشه دیر

زودتر بیاد و گرنه

بچه ام می اُفته از شیر

لالا لالا عزیزم

گریه نكن، اینها دلشون رحم نمیاد، صدا زد داره بچه گریه میكنه، امیر پدر رو بزنم یا پسر رو، گفت:مگه سفیدی زیر گلو رو نمیبینی، وای، حسین داشت حرف میزد، یه مرتبه دید سر علی اوفتاد، ای حسین.......

ابی عبدالله اومد پشت خیمه ها، چه گذشت به دل حسین علیه السلام، ان شاءالله هیچ  پدری به روز حسین نیوفته، ان شاءالله هیچ بابایی بچه تو بغلش نمیره، روی برگشتن نداشت، یه قدم می گذاشت، لااله الا الله، نمی دونم بگم یا نه،  این بچه زیر عبا، بعضی وقت ها از حال میرفت،  نمی دونم ، اصلاً جونی تو بدن مونده بود، این كه میگن :فذبحوه من اذن الی الاذن، مگه یه بچه چقدر گردن داره، چقدر سر داره،  رفت پشت خیمه ها، خودش با دست خودش یه قبر كند، می خوام بگم، تنها شهیدی كه حسین، خود ابی عبدالله دفنش كرد، این آقا زاده علی اصغره، دفنش كرد، چرا دفنش كرد؟من چند تا دلیل میگم، خودت دیگه ناله داری بزن، منم میشینم با تو ناله میزنم، شاید حسین این بچه رو دفن كرد، اولین دلیلی كه من به ذهنم می رسه، میگم حسین حال روز خیمه هارو میدونست، می دونست زن و بچه چه غوغایی تو دلشونه، میدونست اینها بدن علی اكبر رو دیدند، بدن قاسم رو دیدند، از همه  بالاتر اینها داغ عباس رو دیدند، می دونست دیگه طاقت ندارند،  اگه این بدن رو ببینند، اگه این حلقوم رو ببینند، همه دق میكنند،  یه دلیل دیگه،  ابی عبدالله شاید به علم امامت، می دونه بعد از عاشورا، اینها چیكار میكنند، زود بدن رو دفن كرد، آخه میدونه اینها آماده شدند، چرا؟ میدونه اینها اسب هاشون رو نعل تازه زدن، قراره رو بدنها برن و بیان، وای، یه دلیل دیگه، شاید به این خاطر دفن كرد، گفت:اینها خیلی نامردند، شاید به علم امامت داره میبینه، یكی یكی سرها رو به نیزه كردن، آخه یه سر شیخواره، حسین........ من و تو یه چیزی رو داریم میشنویم، مادرها خیلی گوش بدن، من و تو داریم میشنویم داریم جون میدیم، فقط امشب بگو وای از دل رباب، میدونستی رباب گریه نكرده؟ جلوی حسین گریه نكرد، ما گریه میكنیم، سبك میشیم، آدم داغ میبینه بهش میگن بذار راحت باشه، بذار گریه كنه، سبك بشه، گریه نكنه همه میترسن، میگن این گریه نكنه دق میكنه،  اما بمیرم، رباب چه كرد؟گریه نكرد، میدونی كی گریه كرد، شام غریبان گریه كرد، وقتی آب آزاد شد گریه كرد، زینب گفت:حالا چرا گریه میكنی؟گفت:خانم جان آب رو ببین، یه قطره اش رو به بچه ام ندادن، فرج امام زمان(عج) رو بخواه، بدم المظلوم، دستات رو بیار بالا، الهی العفو

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 15291 زمان : نظرات (0)

بخواب شش ماهه ی شیرین زبونم

می خوام برات آرام جونم، یه کمی لالایی بخونم، بابا

بخواب خودت دیدی یاس سپیدم

به خاطر تو ای امیدم ، از اینا منت می کشیدم، بابا

کاش بشکنه دل ابر

یه کم بارون بگیره

لبای کویری تا یه خورده جون بگیره

منتظر یه قطرست، چشمای نیمه جونت

از بس که آب نخورده ، تاول زده زبونت

بابا نکن تلذی روی دستام

اینقدر زبون نزن به اشکام

جونمو آوردی به لبهام،بابایی

بابا نشد دومادیتو ببینم

تیری که خوردی نازنینم

خونتو پاشیده رو سینه ام، بابا

خندیدی و دلم ریخت

غصه قدم قدم ریخت

وقتی تیرو کشیدم

حنجرتو بهم ریخت

با اون سه شعبه ای که

عموتو کرد زمین گیر

حرمله ای عزیزم

تورو گرفته از شیر

لالای علی علی جان

وقتی حرمله رو آوردن پیش مختار، مختار صدا زد ملعون سه تا تیر زدی سه جای قلب زهرا را پاره کردی، یه تیر زدی به چشمای عباس، یه تیر زدی به گلوی نازنین علی، یه تیر زدی، اون لحظه ای که ارباب نازنین من سنگ به پیشونیش زدن پیراهنش بلند کرد هون پیشونی پاک کنه، سپیدی قلب حسین پیدا شد چنا زه کشیدی  چنان تیر به قلب حسین نشست، راوی میگه تیر از پشت بیرون آورد.....مختار گفت: ملعون شد یه جا دلت برا حسین بسوزه، شد یه جا دلت بلرزه، گفت: یه جا اینقده دلم براش سوخت، نشستم زمین شروع کردم براش گریه کردن، گفتن: کجا، گفت: اگه بگم از خونم می گذری، مختار گفت: بگی میکشم، نگی هم میکشم، گفت: حالا که ابنجور میگم تو تاریخ بمونه، خودشو که سوزوندم، جگر مادرشو که آتیش زدم، همین که تیر زدم نشست به گلوی علی دیدم آروم عباش کشید رو بچه اش، یه دو قدم میاد سمت لشکر، بر می گرده میره سمت خیمه، برمی گرده، دیدم حسین بیچاره شده گاهی میشینه، گاهی پا میشه، حسین..........

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 122
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 367
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 883
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,416
  • بازدید ماه : 5,416
  • بازدید سال : 1,320,449
  • بازدید کلی : 19,826,277